حجت قاسم خانی |
(آیه 19)- در اینجا صحنههایى از مسائل مربوط به «معاد» منعکس است: صحنه «مرگ» صحنه «نفخ صور» و صحنه «حضور در محشر». نخست مىفرماید: «و سر انجام سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ به حق فرا مىرسد» (وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ). «سکره مرگ» حالتى است شبیه به «مستى» که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العادهاى به انسان دست مىدهد، و گاه بر عقل او چیره مىگردد، و او را در اضطراب و نا آرامى شدیدى فرو مىبرد. چرا که روح سالیان دراز با این تن خو گرفته و پیوند داشته است. على علیه السّلام ترسیم زنده و گویائى از لحظه مرگ و سکرات آن دارد، مىفرماید: «سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مىآورد، اعضاى بدنشان سست مىگردد، و رنگ از صورتهایشان مىپرد کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدائى مىافکند، در حالى که او در میان خانواده خویش است، با چشمش مىبیند و با گوشش مىشنود و عقل و هوشش سالم است، اما نمىتواند سخن بگوید! در این مىاندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به یاد ثروتهائى مىافتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده، و تبعات و مسؤولیت گرد آورى آن را بر دوش مىکشد، در حالى که هنگام جدائى و فراق از آنها رسیده است او به دست بازماندگان مىافتد، آنها از آن متنعم مىشوند و بهره مىگیرند اما مسؤولیت و حسابش بر اوست»؟ سپس قرآن ادامه مىدهد: به کسى که در حال سکرات مرگ است گفته مىشود: «این همان چیزى است که تو از آن مىگریختى»! (ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ). آرى! مرگ واقعیتى است که غالب افراد از آن مىگریزند، به خاطر این که آن را «فنا» مىدانند، نه دریچهاى به عالم «بقاء» یا به خاطر علائق و پیوندهاى شدیدى که با دنیا و مواهب مادى دارند و نمىتوانند از آن دل بر کنند، و یا به خاطر تاریکى نامه اعمالشان! هر چه هست از آن گریزانند، اما چه سود که این سرنوشتى است که در انتظار همگان است، و احدى را توان فرار از آن نیست. (آیه 20)- سپس به مسأله نفخ صور پرداخته، مىفرماید: «و در صور دمیده مىشود و آن روز روز تحقق وعده وحشتناک است» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ). منظور از «نفخ صور» در اینجا همان نفخ دوم است که نفخه «قیام» و «جمع» و «حضور» است، نفخهاى است که در آغاز «رستاخیز» انجام مىگیرد، و با آن، همه انسانها زنده مىشوند، و از قبرها برخاسته، براى حساب و جزا در محضر عدل الهى حاضر مىشوند. (آیه 21)- در این آیه وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مىکند: «و (در آن روز) هر انسان وارد محشر مىشود، در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است» (وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ). درست همچون دادگاههاى این جهان که مأمورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مىدهد.
(آیه 22)- در اینجا به مجرمان، یا به همه انسانها، خطاب مىشود که: «تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیز بین است»! (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ). آرى! پردههاى جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمىداد که امروز را از همان زمان بنگرى، با این که نشانههاى معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پردههاى شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتى آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است. (آیه 23)- همنشینان انسان از فرشتگان و شیاطین: باز در اینجا صحنه دیگرى از معاد ترسیم شده، صحنه تکان دهندهاى که فرشته قرین انسان، محکومیت او را بر ملا مىسازد، و فرمان خداوند براى مجازات او صادر مىشود. نخست مىفرماید: «فرشته همنشین او مىگوید: این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر و آماده است» و از تمام کارهاى کوچک و بزرگ او در سراسر عمر پرده بر مىدارد (وَ قالَ قَرِینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ). منظور از «قرین» در اینجا فرشتهاى است که در دنیا همراه انسان و مأمور ضبط اعمال اوست، و در دادگاه عدل الهى گواهى مىدهد. (آیه 24)- سپس خداوند دو فرشته مأمور ثبت اعمال را مخاطب ساخته، فرمان مىدهد: «هر کافر متکبر لجوج را در جهنم افکنید» (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ). (آیه 25)- در این آیه به چند وصف از اوصاف زشت و مذموم این کافران عنید اشاره کرده، مىگوید: «همان کسى که به شدت مانع خیر است و متجاوز، و در شک و تردید است» حتى دیگران را به تردید مىافکند (مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ). (آیه 26)- باز در ادامه اوصاف این گروه عنید مىافزاید: «همان کسى که معبود دیگرى با خدا قرار داده» و راه شرک و دو گانگى را پیش گرفته است (الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ). آرى «او را در عذاب شدید بیفکنید» (فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ). (آیه 27)- این آیه پرده از روى ماجراى دیگرى از سرنوشت این گروه کافر لجوج بر مىدارد، و آن مخاصمه و بحثى است که با شیطان در قیامت دارند، آنها تمام گناهان خویش را به گردن شیاطین اغواگر مىافکنند، مىفرماید: «و همنشینش (از شیاطین) مىگوید: پروردگارا! من او را به طغیان وا نداشتم (و به اجبار در این راه نیاوردم او خودش با میل و اراده خویش این راه را برگزید) و او در گمراهى دور و درازى بود» (قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ). (آیه 28)- گر چه در این آیات تنها سخن از دفاع شیطان به میان آمده و سخنى از اعتراض کفار بر شیطان دیده نمىشود، ولى به قرینه سایر آیات قرآن که آنها در قیامت با هم جر و بحث مىکنند و به قرینه آیه مورد بحث گفتار طرفین اجمالا روشن مىشود، زیرا در این آیه مىخوانیم: خدا «فرمود: نزد من جدال و مخاصمه نکنید، من پیشتر به شما هشدار دادهام» و اتمام حجت کردهام (قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ). (آیه 29)- سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگانم ستم نخواهم کرد» (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ). این آیات دلیل بر اختیار و آزادى اراده بندگان است، نه شیطان مجبور است شیطنت کند، و نه کافران مجبورند راه کفر و عناد و راه شیطان را پیش گیرند و نه سرنوشت قطعى و خارج از اراده براى کسى مقرر شده است. (آیه 30)- در این آیه به فراز کوتاه و تکان دهندهاى از حوادث قیامت اشاره کرده، مىگوید: به خاطر بیاورید «روزى را که به جهنم مىگوئیم: آیا پر شدهاى؟! و او مىگوید: آیا افزون بر این هم هست»! (یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ). این آیه به خوبى نشان مىدهد که دوزخیان بسیارند و جهنم منظره هولناک و وحشتناکى دارد و تهدید الهى جدى است، و به گونهاى است که فکر در باره آن لرزه بر اندام هر انسانى مىافکند. (آیه 31)- با توجه به این که بحثهاى این سوره غالبا بر محور مسأله معاد و امورى که در ارتباط با آن است دور مىزند و با توجه به این که در آیات گذشته از چگونگى افکندن کفار لجوج در جهنم و شدت عذاب آنها و صفاتى که آنها را به دوزخ مىکشد سخن به میان آمد، در اینجا صحنه دیگرى را ترسیم مىکند، صحنه داخل شدن پرهیزکاران به بهشت با احترام کامل، و اشاره به انواع نعمتهاى بهشتى و صفاتى که انسان را در صف بهشتیان قرار مىدهد، تا در مقایسه با یکدیگر حقایق روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «و در آن روز بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مىکنند و فاصلهاى از آنان ندارد»! (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ). (آیه 32)- سپس در شرح اوصاف بهشتیان مىگوید: «این چیزى است که به شما وعده داده مىشوید و براى کسانى است که به سوى خدا باز مىگردند، و پیمانها و احکام او را حفظ مىکنند» (هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ). (آیه 33)- در ادامه این اوصاف در این آیه به دو وصف دیگر آنها اشاره مىکند- که در حقیقت توضیح و تفسیرى است براى اوصاف گذشته- مىفرماید: «آن کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود» (مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ). آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهائى و خلوت نیز مرتکب گناهى نمىشوند. این خوف و خشیت سبب مىشود که قلب آنها «منیب» باشد، دائما متوجه خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند، و از هر گناه و لغزشى توبه نماید، و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد. (آیه 34)- سپس مىافزاید: کسانى که داراى این چهار صفتند هنگامى که بهشت به آنها نزدیک مىشود، فرشتگان الهى به عنوان احترام و اکرام به آنها مىگویند: «به سلامت وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ). سلامت از هر گونه بدى و ناراحتى و آفت و بلا و کیفر و عذاب، سلامت کامل از نظر جسم و جان. سپس براى آرامش خاطر آنها اضافه مىکند: «امروز، روز جاودانگى است» جاودانى نعمتها، و جاودانى بهشت با تمام مواهبش (ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ). (آیه 35)- و به دنبال این دو موهبت- بشارت سلامت، و بشارت جاودانگى در بهشت- خداوند منان دو بشارت دیگر به آنها مىدهد که مجموعا چهار بشارت است همانند چهار وصفى که آنها داشتند، مىفرماید: «هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها). و علاوه بر آن «نزد ما نعمتهاى بیشترى است» که به فکر هیچ کس نمىرسد (وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ). تعبیرى از این زندهتر و رساتر و دل انگیزتر تصور نمىشود. [ چهارشنبه 90/6/16 ] [ 5:4 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |